واژههای فرهنگ و شهرنشینی که کنار هم قرار میگیرند، بار معنایی دوچندان پیدا میکنند. از آن عبارات دهان پُرکُنی که خیلی از ما سریع در برابرش گارد میگیریم و یا دادِ سخن میدهیم. علتش را باید در تصوری که از خودمان داریم جست و جو کرد؛ تصوری که برمبنای آن میپنداریم همه با فرهنگ هستیم و نیازی به صحبت دربارهی این گونه مسائل نیست. حال آنکه حقیقت چیز دیگریست. جوامع بدوی و غارنشین به مرور زمان به کوچ نشینی و سپس یکجا نشینی روی آوردند. در این سیر تکامل، نظم و قوانینی در میانشان شکل گرفت. بُعد اجتماعی بودن انسان، جوامع را از روستاها به شهر هدایت کرد؛ مکانی که امکان ایجاد تعامل اجتماعی بیشتر با همنوعانشان را به ارمغان آورد. فرهنگ را میتوان از دو دیدگاه مورد بررسی قرار داد. ابتدا به معنی واژه بپردازیم.
ادوارد تیلور، شاعر امریکایی، فرهنگ را مجموعه پیچیدهای از دانشها، باورها، هنرها، قوانین، اخلاقیات،عادات و هرچه که فرد به عنوان عضوی از جامعه، از محیط زندگانی خودفرامیگیرد تعریف میکند.فرهنگ فارسی معین این واژه را مرکب از دو بخش «فر» و «هنگ» به معنای ادب، تربیت، دانش، علم، معرفت و آداب و رسوم تعریف کردهاست. با این تعاریف، فرهنگ جزء خصوصیاتِ اکتسابی محسوب میشود. خصوصیاتی که اگر قرار باشد در افراد ایجاد شود نیازمند آموزش و پرورش است. از دیدگاه دیگر میتوان فرهنگ را به عنوان خصوصیت بالقوهای در افراد در نظر گرفته که برای بالفعل شدن نیاز به همان آموزش و پرورش ذکرشده دارد. فرهنگی که مدتهاست در وجود افراد شکل گرفته و به مرور زمان نیاز به جهت گیری مناسب دارد.
زمانی که در شهر و میان عدهی کثیری از مردم زندگی میکنیم، ناگزیر به رعایت هنجارها و قوانین جامعه هستیم. قوانینی که دو بُعد دارند؛ یکی نیازمند مراجعیست برای رعایت و دیگری در وجود خود افراد باید شکل گیرد. یک مثال میتواند رد شدن از چراغ قرمز خیابان باشد. همه میدانیم که این قانون برای چه وضع شدهاست. برای آسایش و جلوگیری از خطرآفرینی رانندگان و ایجاد تصادف. اگر شخصی این قانون را رعایت نکند جریمه خواهد شد. اما ریختن زباله در فضای سبز چه؟! آیا برای آن هم قانون سِفت و سختی وضع شده؟ مراجعی برای نظارت در نظر گرفته شده ؟! مورد دوم از آن دستهایست که باید فرهنگش با آموزش در مردم نهادینه شود. بستن کمربند ایمنی را در سطح شهر به خاطر بیاورید! کار کوچکی که خیلی از رانندگان از انجام آن سر باز میزدند. توجیه هم کوتاهی مسیر و سرعت کم و غیره بود. در تمام گوشه و کنار شهر هم پلیس راهنمایی رانندگی برای کنترل وجود نداشت.
با آموزشهایی که از همان کلاس های آموزش رانندگی شروع میشد تا بیلبوردهای سطح شهر و بین شهرها و نکاتی که مدام از تلویزیون و سایر رسانهها منتشر میشد، این فرهنگ در مردم نهادینه شد. فرهنگی با آموزش صحیح در جامعه شکل گرفت، نه فقط صرفِ ترس از جریمه شدن توسط ماموران راهنمایی و رانندگی. اینها موارد کوچکی هستند که زندگی در جامعهی شهری به آنها وابسته است. دبورا استیونسون، نویسنده امریکایی کتاب شهرها و فرهنگ های شهری در این باره میگوید: " در بین همه کشورها، فیلم و ادبیات و رسانههای همگانی به عنوان منابع تاثیرگذار در ارتباط با تصویر ذهنی و ایده های شهرنشینی و مناظر و چشم اندازهای شهری مطرح هستند." فرهنگ شهرنشینی مفهومی بسیار گسترده است و قابل بحث. مفهومی که باید بسیار جدی گرفته شود و اعتلای آن در گرو آموزش صحیح و همه جانبه است.
نگارنده : نسترن کیوانپور