راه هایی برای رسیدن به کسب و کار بهتر
ابتدا باید بدانیم تعریف ما از کار خوب و بد چیست ؟ تفاوت بین کار خوب و کار بد در این است که این دوعمل با هم تفاوت بسیار دارند. یک تفاوت اساسی بین دوعمل این است که رفتار بد وعمل زشت لذتش می رود وعواقب بد آن دامن گیرانسان می شود واما رفتار نیک و کار خوب زحمتش و خستگی آن از بین می رود ولی اجر و پاداش ولذت آن دوام دارد. وانجام دهنده از ثمرآن کار بهره مند می شود. حال ببینیم چگونه می توان یک شغل خوب بدست آورد؟!
چگونه می توانیم شغل خوبی بدست بیاوریم؟: چگونه می توانیم در جای خوبی استخدام شویم؟ چگونه می توانیم….؟ این ها سؤالاتی است که کارجویان همیشه از خود می پرسند زیرا همه مایلند کاری خوب با درآمد مناسب داشته باشند. رضایت شغلی مسأله ای است که بسیاری از مردم با آن دست به گریبانند؛ چه کسانی که در جستجوی کار هستند و می خواهند برای اولین مرتبه محیط کار را تجربه کنند و چه کسانی که سال هاست مشغول به کاربوده و از مشکلات آن رنج می برند. محیط کار در واقع خانه دوم افراد است، گروه بسیاری از مردم ساعات زیادی از زندگی خود را در محیط کاری خود می گذرانند. بدیهی است که این محیط نیز باید برآورنده حداقلی از نیازهای روحی و روانی افراد باشد تا آن ها بتوانند ضمن کسب درآمد به ارتقای دانش حرفه ای خود بپردازند و صادقانه خدمات شغلی خود را ارائه دهند. رضایت شغلی به عوامل متعددی بستگی دارد. و حتی نبود یک عامل از مجموع این عوامل می تواند ازایجاد رضایت در فرد بکاهد و او را در زمره افراد ناراضی از شغل خود قرار دهد. درآمد حاصل از شغل، وجهه اجتماعی، امکان ارتقای شغلی، نوع اعمال مدیریت در محیط کار، عدم تبعیض و میزان آگاهی فرد از شغل خود از مهم ترین عوامل ایجاد رضایت شغلی در افراد است بهترین کار این است که شما هم باید حوصله داشته باشید و صبوری کنید.
۱- ابتدا بایست مشخص کنید منظورتان از شغل خوب چیست؟ :
چه عاملی یک شغل را تبدیل به یک کار خوب میکند؟ حقوق بالا؟ محیط خوب و دوستانه؟ پرستیژ و عنوان شغلی؟ آیا حاضرید با حقوق بالا درجایی کار کنید که کسی به شما احترام نمی گذارد؟ یاحاضرید یک شغل اسم و رسم داردریک شرکت شیک وبا کلاس اما با حقوق کم داشته باشید ؟ پس اولین قدم شناخت خودتان و انتظاراتتان است.البته ممکن است این مسئله درابتدا بنظر مهم نیاید اما همانطور که بعداً بیشتر متوجه خواهید شد این مسئله بسیار مهم است.
۲- کمی با خودتان خلوت کنید:
پس قبل از هرکاری درجایی ساکت و آرام بنشینید و کمی با خودتان خلوت کنید. یک قلم وکاغذ بردارید و صادقانه خصوصیاتتان را بنویسید: مثلاً آیا یک فرد منظم هستید؟ آیا می توانید طبق برنامه و دستورات کارفرما کار کنید یا مایلید آزادی عمل بیشتری از یک کارمند ، کارگر، داشته باشید؟ آیا می توانید خود را با شرایط مختلف تطبیق دهید؟ آیا خوش قول هستید؟ آیا می شود روی شما حساب کرد؟ معاشرتی هستید یا خجالتی؟ آیا می توانید به راحتی با افراد غریبه ارتباط برقرار کنید؟ یا روابط عمومی تان ضعیف است؟ طرز بیانتان چگونه است؟ آیا می توانید خوب مذاکره کنید؟ آیا می توانید طرفتان را متقاعد کنید؟ آیا می توانید با جمع کار کنید (کار گروهی یا تیمی) یا بیشتر به تنهایی کار می کنید (تکرو) ؟ چه مهارت هایی دارید؟ چه کارهایی را بهتر انجام میدهید؟ در چه کارهایی موفق تر هستید؟ کارهای فکری و دفتری یا کارهای فنی و کارگاهی؟ واقع بین هستید یا رویایی؟ ابتکار و خلاقیت دارید یا باید همیشه به شما بگویند چکار کنید، چکارنکنید؟ آیا تحت شرایط متشنج می توانید آرامش خود را حفظ کنید یا زود از کوره در می روید؟ آیا می توانید مطیع باشید؟ آیا می توانید تحت سرپرستی دیگران کار کنید یا دوست ندارید کسی به شما امر و نهی کند؟ با پرسیدن این گونه سؤالات می توانید بهتر خودتان را بشناسید و در نتیجه بهتر تشخیص دهید چه شغلی مناسب شماست. مراقب باشید در دام علاقه نیافتید. البته علاقه به کار از عوامل اصلی موفق شدن است اما کافی نیست. بجز علاقه باید توانایی انجام کار را هم داشته باشید. متأسفانه بعضی افراد بخاطر فشار خانواده یا جاذبه ظاهری یک شغل خاص همیشه در تلاش بدست آوردن آن شغل هستند بدون اینکه توجه داشته باشند که آیا توانایی انجام آن کار را دارند یا نه؟
۳- نقص ها و عیوب خودتان را بشناسید:
از دیگر فواید خودشناسی این است که می تواند به شما کمک کند نقص ها و عیوب خودتان را بشناسید مثلاً ممکن است متوجه شوید بعضی از مهارت های لازم برای شغل مورد نظرتان را ندارید پس باید آموزش ببینید یا حاضر شوید مدتی با حقوق کمتر برای کسب تجربه در جایی مشغول بکار شوید. یکی از بهترین کمک ها در مورد خودشناسی سؤال کردن از دوستان و اعضای خانواده است. از نظر آن ها شما چه نقاط قوت و چه نقاط ضعفی دارید؟ برای چه کارهایی مناسب هستید و به درد چه کارهایی نمی خورید؟ پس از آنکه با مشورت با دیگران و تعمق کردن به نقاط قوت و ضعف خود پی بردید و کمی بیشتر خودتان را شناختید سعی کنید شغلی را انتخاب کنید که بتوانید آن را به بهترین نحو انجام دهید و در آن پیشرفت کنید. مهم است شغلی برای خود در نظر بگیرید که امکان پیشرفت را به شما بدهد.
بعنوان مثال اگر شما فردی معاشرتی هستید که طرز بیان خوبی دارید و میتوانید خوب مذاکره کنید شاید بخواهید بعنوان کارمند فروش در یک شرکت مشغول بکار شوید و در آینده به مقام مدیر فروش یا بازاریابی نائل شوید. اما اگر کسی هستید که کارهای فنی را بهتر انجام میدهید و ابتکار و خلاقیت دارید شاید بخواهید در بخش فنی یک شرکت یا کارگاه استخدام شوید. به هرحال نتیجه این خودشناسی باید این باشد که شما بدانید دنبال چه شغلی و خواهان چه کاری هستید. دقت داشته باشید، ” کارفرماها روی کسی که فقط دنبال کار می گردد و هرکاری را که به او پیشنهاد دهند می پذیرند زیاد حساب نمی کنند”. کارفرماها کسی را می خواهند که خودش به خوبی می داند، چه کاری را می داند و حاضر است برای رسیدن به آن سخت کار کند. کسی که می خواهد معایب و نقایص خود را برطرف کند، مهارت های جدید را بیاموزد و تمایل به پیشرفت داشته باشد. به این صورت هم کارجو نفع می برد (چون شغل دلخواهش را پیدا میکند) و هم کارفرما نفع می برد (چون یک کارمند یا کارگر مصمم و باانگیزه دارد که میتواند برای مجموعۀ اومفید باشد)
۴- دانش:
برخی فکر می کنند برایشان کسر شأن است که در یک برنامه آموزشی شرکت کنند. چون فکر می کنند همه چیز را کامل می دانند، در صورتی که این طرز تفکر اشتباه است. افراد باید دانش کامل داشته باشند. بایست همه ما یاد بگیریم که برای انجام کار و تجارت، باید دانش کافی آنرا داشته باشیم.
۵- مهارت:
گاهی دیده می شود که فردی در برخی از کارها ، دانش آن را دارد، ولی مهارت لازم را برای انجام آن پیدا نکرده است. درست است که بایست دانش کار خود را فرا گیرید. ولی باید، مهارت های لازم آن کار را نیز پیدا کنید. البته در برخی از موارد افراد مهارت هم دارند اما دانستن و مهارت خود را نسبت به کارشان به روز نکرده اند. دیده می شود آن افراد هنوز هم مهارت های قدیمی خود را که چندین سال پیش آن ها را به کار می بردند، استفاده می کنند. این مهارت ها دیگر منسوخ شدهاند. باید اطلاعات و مهارت های شما نسبت به کار و دستگاه های آن به روز شود.
۶- داشتن انگیزه و رویکرد مثبت:
متاسفانه امروزه به ندرت در مدارس و دانشگاه های ما به این مسئله توجه می شود و ندیده ام آموزشی در این خصوص باشد. درصورتیکه مهمترین مسئله ای که تفاوت بین افراد را در کار به وجود می آورد، همین رویکرد مثبت آن ها است. یک شخص ممکن است دانش ومهارت کافی را نداشته باشد، اما اگر انگیزه لازم و رویکرد مثبتی داشته باشد همواره موفق است. اما یک شخص ممکن است از دانش و مهارت خوبی برخوردار باشد اما انگیزه لازم را نداشته و رویکرد منفی داشته باشد. این شخص هیچ گاه موفق نمی شود.
حال اگر انشاءالله مشغول به کاری که دوست دارید شدید، سعی کنید این موارد را حتماً مد نظر داشته باشید. فرق نمی کند، شما چه شغلی داشته باشید، چه کارمند چه کارگر و یا مدیر. زیرا تمامی انسان ها به نوعی در طول زندگی خود در حال داد و ستد هستند.
۱- خیلی از افراد خصوصاً در ایران در کسب و کار و تجارت دائماً به فکر رقیب یا رقیبان خود هستند، بیشتر فکرشان در این است که رقیب شان چه می کند، این اشتباه بزرگی است. شما باید کسب و کارتان براساس، مطالبات مشتریان خود داشته باشید. یعنی اول درک کنید که شما شغلی دارید و دوم اینکه مشتری شما، از شما و همکاران تان چه سرویسی را انتظار دارد.
۲- هزینه بدست آوردن یک مشتری جدید ۶ برابر هزینه نگهداری یک مشتری قبلی است.
الف: طبیعی است که در طول سال کاری، درصدی از مشتریان شما فوت میکنند.
ب: درصدی از مشتریان شما جا به جا شده و محل خود را ترک می کنند.
ج : درصدی هم به خاطر دلائل رقابتی و تماس های آن ها به یک شرکت دیگر رجوع می کنند.
نتیجه مهم اینکه : ۶۸% درصد از مشتریان شما، فقط به دلیل بی تفاوتی شما و یا کارکنانتان از شما دور می شوند.
۳- اگر مسئول یا مدیر کاری هستید سعی کنید با کارکنان خود طوری رفتار کنید که انگار مشتریان شما هستند. به آن ها انگیزه بدهید، اگر شما با کارکنانتان خوب رفتار کنید آن ها هم با مشتریان خوب رفتار خواهند کرد. کارکنان شما سرمایه شما هستند، سعی کنید آن ها را زود از دست ندهید، مگر مجبور باشید.
۴- اهمیت اسامی افراد، خیلی مهم است. اول اینکه اسامی همکاران و مراجعین خود را خوب حفظ کنید و از اگرمی خواهید آن افراد را صدا کنید، حتما ً با سمت و شئن آنها ، او را صدا کنید ولی با صمیمیت فراوان.
۵- سعی کنید در تمامی مراحل کار، به پرسنل خود تاکید کنید:
کارهایی را که می توانید انجام بدهند را دنبال کنند، نه کارهایی را که نمی توانید و قادر به انجامش نیستند را رها کنند. دقت کنید زمانی بگویید که می توانیم انجام دهیم که واقعاً توانایی آن را دارید و تمام جوانب کار را به خوبی بررسی فنی وعملی کرده اید و به نتایج کامل آن رسیده اید. در کل منظورم این است که الکی حرف نزنید و شعار ندهید.
۶- به ظاهر خود و همکاران تان دقت بیشتری داشته باشید،
ظاهرافراد باعث می شود اطمینان واعتماد دیگران را جلب کنید، منظوراز ظاهر فقط لباس نیست، همه چیز ظاهری، حتی بوی بد بدن.
۷- به همه پرسنل وهمکاران خود یاد بدهید وخودتان نیزبه آن عمل کنید که:
همیشه به دیگران بگویند خیلی ممنون، خیلی متشکرم ازاینکه ما را انتخاب کردید.
۸- با همه صادق باشید.
در هر شرایطی صداقت داشته باشید حتی اگر اخبار بد را می خواهید بگویید، اگر نتوانستید کار مشتری را در وقت و زمان گفته شده، انجام دهید با آن فرد تماس بگیرید و واقعیت را به مشتری بگویید قبل از اینکه او تماس بگیرد. همیشه خودتان را جای طرف مقابل بگذارید، بعد قضاوت کنید.
۹- می گویند انگیزش یعنی چرائی کارها؛
یک انرژی درونی که باعث حرکت فیزیکی و ذهنی می شود. دانش آموزی که با شور و اشتیاق می خواهد وارد دانشگاه شود، همسری که برای رضایت زوجش به کلاس آشپزی می رود، معتادی که میخواهد عمل زشت اعتیادش را ترک کند، مردی که برای رسیدن شهرت بیوقفه تلاش می کند، کودکی که برای به ثمر رساندن یک گل در فوتبال خیس عرق می شود، جوانی که برای جلب توجه دوستانش شیرین کاری می کند و بالاخره انگار زندگی چیزی جز انگیزه داشتن نیست. گاهی با خود می اندیشیم که چه بسیار هدف های پوچی در سر می پروراندیم و انرژی زیادی هم برای رسیدن به آن صرف کردیم و دست آخر پشیمان از همه تلاش ها و انگیزه هایمان بودیم.
اگر می خواهیم پشیمان نشویم باید ابتدا به آخر کار نظری داشته باشیم که نهایتاً پس از این همه تلاش چه می شویم و آیا تشنگی معنوی و مادی ما را برطرف خواهد ساخت. ساختن یک انگیزه پاک مستلزم تحمل و فهم و تدبیر مدیرانه است. پشتکار انرژی ای است که به انسان انگیزه می دهد. نیروئی است که به سرباز امکان می دهد هدف هایش را دنبال کند، به عاشق امکان می دهد در پی معشوق برود، ورزشکار را تشویق می کند تا زودتر به خط پایان برسد. پشتکار و استقامت هم، مانند سایر ویژگی ها، در هر کس به اندازه ای وجود دارد. آیا کارتان را آن قدر ادامه می دهید تا به موفقیت برسید؟ آیا برای پیدا کردن جوانب یک مسئله به شدت تلاش می کنید و حوصله به خرج می دهید؟ پشتکارسببی بوده که بسیاری ازاشخاص نامدار به هدف های خود برسند.تنها اشخاص نامدارنیستند که ازپشتکار فراوان برخوردارند. همه ما با مشکلاتی درگیر هستیم که داشتن پشتکار می تواند تعیین کننده شکست و موفقیت ما باشد.
نتیجه اینکه : شاید شما هم بارها تصمیم جدی برای انجام کاری گرفته اید ولی آن را نیمه کاره رها کرده اید! و با خودتان گفته اید من بی اراده هستم ، تنبل هستم یا دیگران شما را فردی می دانند که درکارتان پشتکار و ثبات لازم را ندارید. متأسفانه همه گیری( شیوع ) این مسئله مخصوصا در بین جوانان و نوجوانان بالاست. باید گفت که علت اصلی این مشکل کمال گرایی فرد است.کمال گرایی موجب می شود که بخواهیم کاری را بدون عیب و نقص انجام دهیم. لذا با مشاهده کوچکترین نقطه ضعفی، از کارمان دست می کشیم و رها می کنیم و آن را به حساب بی ارادگی می گذاریم .
همچنین ما از خودمان دو نوع تصور داریم:
۱- آنچه که در عالم واقع هستیم ( خود واقعی )
۲- آنچه که به صورت ایده ال و آرمانی می خواهیم باشیم (خود ایده آل)
بیشتر افراد این دو نوع «خود» را با هم خلط می کنند و قادر به بازشناسی آن دو نیستند. افراد کمال گرا خود ایده آلی یا آرمانی را بسیار بالا می گیرند و توجه کمی به خود واقعی اشان دارند. لذا با تلاش هایشان قادر نیستند این فاصله را پر کنند و به آرزوهایشان جامه عمل بپوشانند ، لهذا کار را نیمه کاره تمام می کنند و آن را به حساب بی ارادگی و عدم پشتکار می گذراند. این افراد می بایست با توجه به توانائی های واقعی و موجودشان، اهدافی متناسب با توانشان را انتخاب کنند که با تلاش متعارف بتوانند به آن دست یابند.
شاید تجربه کرده باشید که تحت تاثیر یک سخنران حرفه ای یا یک کتاب به انجام کاری بر انگیخته شده اید. ولی پس از مدتی ، همه را کنار گذاشته اید. و خود را بی اراده خوانده اید . در حالیکه مشوق های بیرونی وقتی می توانند تاثیر پایدار بر فرد بگذارند که فرد انگیزه لازم و کافی را جهت انجام کاری داشته باشد. همچنین سایر شرایط فراهم باشد.
بیشتر افراد عادت دارند در لحظات برانگیختگی هیجانی و عاطفی مثل خشم ، ترس ، شهوت ، اضطراب ، غم ، شادی و … تصمیم های افراطی بگیرند. لذا با پایان یافتن آن هیجان زودگذر ، انرژی لازم برای ادامه کار نیز از بین می رود و فرد از ادامه کار باز می ماند. در عوض اگر فرد تصمیم گیری خود را به وقت مناسبی موکول کند که با توجه و تمرکز و به صورت مستدل و همه جانبه تصمیمی را اتخاذ کند ، آن گاه با توجه به نقاط ضعف و قوت تصمیم خود برنامه ای عملی را، در جهت رسیدن به آن اهداف پیش بینی خواهد کرد و این به ثبات عمل وی کمک خواهد کرد. خلاصه اینکه ما قبل از اقدام به یک فعالیت ، باید از انگیزه واقعی خود آگاه باشیم و ببینم منظور ما از آن فعالیت ، کسب چه هدفی و به چه منظوری هست.
کار در زندگی انسان نقش مهمی دارد . به شرطی که کار را که انتخاب کرده مورد علاقه باشد و پشتکار داشته باشیم زیرا پشتکار انسان را موفق می کند و بهترین نردبان ترقی او به شمار می رود . اشخاصی که به قریحه و مواهب طبیعی خود متکی هستند به رستگاری وپیشرفت نزدیکند واز خسران دور. نسبت پشتکار به مواهب طبیعی مثل نسبت اراده است به قابلیت .
منبع:وقت طرب