معمولا عمر زندگی مشترک کسانی که بر اساس معیارهای منطقی و منافع مشترک ازدواج میکنند بیش از زندگی زوجهایی است که تنها عشق را دستمایه شروع زندگی قرار دادهاند. بعد از ازدواج و فروکش کردن شعلههای عشق، زن و مرد عاشق دیگر دلیلی برای ادامه زندگی مشترک ندارند؛ اما کسانی که براساس معیارهای منطقی ازدواج کردهاند، به دلیل ریشه دار بودن منافع مشترک (مانند مسائل مالی)، انگیزه بیشتری برای ادامه زندگی دارند.
بی سرانجامی در عشق
عشق حالات متفاوتی دارد. متداولترین شیوه عشق ورزی در ایران، پدیده عشق القایی است. این عشق برپایه فاصله فیزیکی بین دو جنس شکل می گیرد. همانگونه که دو آهنربای غیر همنام در صورت قرار گرفتن در فاصله مناسب همدیگر را جذب می کنند، هنگامی که زنی با ابراز علاقه مردی رو به رو میشود، این اثر القایی احساس مرد است که عشق متقابل را در او شکل میدهد.
در واقع زن فارغ از شخصیت مرد، عاشق عشق ورزی او میشود. زن و مرد هر چه به یکدیگر نزدیکتر باشند، احتمال شکلگیری احساس مشترک در آنها بیشتر است. پس از ایجاد شرایط محیطی و نزدیکی بین زن و مرد، یکی از طرفین به دلایلی چون وضعیت روحی و روانی، نوع بینش، شرایط خانوادگی و میزان آگاهی و تجربه در رابطه با جنس مخالف، آمادگی بیشتری برای شکل گیری احساس مشترک داشته و علاقه قلبی خویش را ابراز میکند، به این ترتیب فرآیند القای عشق شکل میگیرد.
چنین عشقهایی عمر کوتاهی دارند و با کاهش تعداد و شدت سیگنالهای عاطفی، اثر القایی آن نیز ضعیف میشود تا جایی که کینه و نفرت جای احساس قبلی را میگیرد. به این ترتیب پس از شروع زندگی مشترک و عادی شدن رابطه جنسی، عشق نیز مفهوم خود را از دست میدهد. بسیاری از زوجها در چنین شرایطی ازدواج میکنند و به علت ریشه دار نبودن این عشق، در زندگی مشترک خود به بنبست میرسند.
جوانان به دلیل شرایط دوران بلوغ و نیاز به جلب توجه و محبت، اهمیت زیادی به عشق در شروع زندگی مشترک میدهند. دختران به طور فطری تمایل دارند روح و جسم خود را تواما، در یک رابطه عمیق عاطفی به همسر خود اهدا کنند.
در روابط عشقی، افراد برای جلب توجه، وعدههای زیادی به هم داده و تنها بخشی از شخصیت خود را که طرف مقابل از آن خوشش میآید نشان میدهند. دختر و پسر هر زمان که تمایل داشته باشند با هم ارتباط دارند و مجبور نیستند در هر شرایطی یکدیگر را تحمل کنند (در حالی که پس از ازدواج چنین نیست). آنها برای رسیدن به هم نقاط ضعف یکدیگر را نادیده میگیرند و از مشکلات صرف نظر میکنند.
جوانان قبل از ازدواج به هزینههای مادی و روانی تشکیل خانواده فکر نمیکنند و تصورات غلطی از یکدیگر دارند آنها تنها پس از شروع زندگی مشترک در شرایطی که به دلیل وعدههای رد و بدل شده توقع زیادی از یکدیگر دارند) با شخصیت واقعی هم روبهرو میشوند. آنها در مواجهه با واقعیتهای زندگی تمام وعدههای گذشته را فراموش میکنند و دچار سرخوردگی میشوند.
کسانی که عاشقند، برای رسیدن به هم خیلی از مسائل را نادیده میگیرند؛ اما دیگران (که بدون تب و تاب عاشقی زندگی میکنند) واقع بین هستند و به علت آن که عشقی وجود ندارد که آنها را وادار به ازدواج در هر شرایطی کند، تمام مسائل را بررسی کرده و با فرد مناسبی ازدواج میکنند.
روابط عشقی با زندگی مشترک متفاوت است. هر کسی را میتوان دوست داشت ولی برای شروع زندگی مشترک باید به واقعیتهای زندگی توجه کرد. جوانان امروز استقلال لازم را ندارند و از واقعیتهای اجتماعی بیخبرند. آنها قبل از ازدواج تنها خندهها و لحظات خوش یکدیگر را میبینند و توقع دارند در زندگی مشترک نیز وضعیت اینگونه باشد؛ اما پس از رویارویی با ناملایمات زندگی، توان تحمل یکدیگر را ندارند.
عشق مثل اندام های درون بدن انسانها، درون او رشد نمی کند یا توسط یک هورمون خاص در بدن ترشح نمی شود. عشق فقط با تمرین در طولانی مدت است که به وجود می آید. و ازدواج برای زوج ها فرصت های خیلی زیادی را برای تمرین آن فراهم می کند
عشق پدیدهای لحظهای و آنی است که بعد از ازدواج، کمرنگ میشود. همه زندگی مشترک عشق نیست و علاوه بر آن به هم فهمی گذشت و ایثار نیاز دارد. به عشق قبل از ازدواج بیش از حد اهمیت داده می شود و هیچ توجهی به بعد از آن نمی شود. این به آن خاطر است که عشق مثل اندام های درون بدن انسان ها، درون او رشد نمی کند یا توسط یک هورمون خاص در بدن ترشح نمی شود. عشق فقط با تمرین در طولانی مدت است که به وجود می آید. و ازدواج برای زوج ها فرصت های خیلی زیادی را برای تمرین آن فراهم می کند.
بیشتر جوانان ایرانی رویا پردازند و توجهی به واقعیات اجتماعی ندارند. آنها بدون توجه به وضعیت اجتماع، شرایط اقتصادی و غیره و تنها با الهام از داستانها و فیلمهای عشقی ازدواج میکنند و پس از رویارویی با شرایط دشوار زندگی و مشکلات اقتصادی، در کنار فروکش کردن عشق دوران نامزدی، از هم جدا میشوند.
برگرفته از: مردمان، آسمانی ها