|
|
|
|
حمید مصدق
از دلم رُست گیاهی سر سبز
سر برآورد .... درختی شد و نیرو بگرفت !
برگ بر گردون سود
این گیاه سرسبز ،
این بر آورده درخت اندوه
حاصل مهر تو بود !
و چه رویاهایی که تبه گشت و گذشت !
و چه پیوند صمیمیت ها که به آسانی یک رشته گسست !
چه امیدی ، چه امید ؟!
چه نهالی که نشاندم من و بی بر گردید !
دل من می سوزد که قناری ها را پر بستند
که پر ِ پاک ِ پرستوها را بشکستند
و کبوتر ها را ....
آه ! کبوتر ها را ....
و چه امید عظیمی به عبث انجامید !
از : حمید مصدق
لیست موضوع های تصادفی این انجمن :
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)