بومیگرایی باز و اصیل، برخلاف بومیگرایی بسته و غیراصیل، به دلیل گشودگیاش به جهان جدید، بهرغم آنکه میکوشد در تاریخ و سنت بومی خاستگاهی برای بازتعریف هویت خویشتن در روزگار کنونی پیدا کند، اما کاملاً به روند جهانی شدن مدرنیته و اجتنابناپذیر بودن این روند وقوف دارد و دنکیشوتوار راه جنگ با تجدد را پیش نمیگیرد. این در حالی است که بومیگرایی بسته و غیراصیل درکی از پدیدار تاریخی جهانی شدن و اجتنابناپذیری روند مدرنیته نداشته، با اسب چوبین تئولوژی و ایدئولوژی درصدد جنگ با تجدد و عالم و آدم روزگار مدرن است و به سختی تن به پذیرش نافرجامی تلاشهای بیحاصل خویش میدهد و با تفسیرهای کج و معوج از واقعیتها خواهان سرپوش گذاردن بر بیفرجامی خویش است. عموم بومیگرایان، اعم از اصیل و غیراصیل، به استثنای اندک چهرههایی، چون احمد فردید و رضا داوریاردکانی، که از نگرش حکمی و فلسفی عمیقتری برخوردار بودهاند از اهلی کردن علم و تکنولوژی جدید سخن راندهاند و سترگی و صعوبت این ادعا را، آنچنان که شایسته و بایسته است، درنیافتهاند.
بومیگراییهای بسته و غیراصیل، که از فقدان نگرش حکمی و فلسفی بیشتری رنج میبرند، خوشبینی و نگاه سادهاندیشانه و کودکانهتری نسبت به ادعای سترگ رام کردن علم و تکنولوژی غربی در پرتو غایات و نظام ارزشی شرقی داشتهاند.
در جریانات گوناگون بومیگرایی در ایران- اعم از جریانات باز و بسته- به واقعیات تاریخی جامعه ایران و ضرورت توسعه تکنولوژیک و اقتصادی آن، به منزله ضرورتی تاریخی کمتر توجه و تاکید شده است و به جهت تاکید وافر بر عناصر فرهنگی و هویتی و عدم توجه به نیروهای تاریخی روزگار ما، مشخصاً منابع جدید قدرت و در رأس آن قدرت تکنولوژیک و سازماندهی نظام اجتماعی کار، در جریانات بومیگرای غیراصیل و بسته فقدان درک تاریخی و در جریانات بومیگرای اصیل و باز نوعی آشفتگی در تفکر تاریخی مشاهده میشود.
در دهههای گذشته در قیاس با روزگار کنونی روند جهانی شدن از سرعت، شدت و حدت کمتری برخوردار بود، بنابراین هیچیک از جریانات بومگرا پیوندهای ناگسستنی میان جوامع کنونی را بهخوبی درنیافته، نتوانستهاند براساس بصیرتی تاریخی شرایط جهانی کنونی و چالشهای آن را به فرصتی برای تحول و دگرگونی مثبت تبدیل کنند؛ امری که در جریانات بومیگرای بسته و غیراصیل کماکان استمرار یافته است. بنابراین صرفاً به اعتبار عدم درک اجتنابناپذیری مدرنیته و نیز عدم توجه به نیروهای تاریخی و منابع قدرت مدرن، ازجمله قدرت تکنولوژیک و سازماندهی نظام اجتماعی کار شاید بتوان همه جریانات بومیگرا در ایران را متصف به نوعی رومانتیسم دانست؛ وصفی که به نظر میرسد جریانات بومیگرای تئولوژیک و ایدئولوژیک کماکان بر آن فائق نیامدهاند.
به دلیل همین عدم توجه به واقعیتهای تاریخی جهان معاصر و حرکت از سوی ذهنیت، آرزوها و آرمانها به سوی عینیت و واقعیتهاست که تفکر بومیگرایی، بهخصوص از سنخ بسته و غیرپدیدارشناسانهاش، را به سوی خطر درغلتیدن به ورطه اندیشههای ایدئولوژیک فراتاریخی و ضدتاریخی و همچنین طغیانی آنارشیستیک بر جهان مدرن، تحت عنوان مبارزه با غرب، سوق میدهد؛ امری که جوامع شرقی و مسلمان را در معرض سقوط و ورطهای هولناکتر از- یا لااقل به همان اندازه هولناک- غربزدگی قرار میدهد و حتی جریانات مدعی بومیگرایی را به ضد خود و فراهمساز بسترهای مناسبی برای حرکت شتابانتر و عمیقتر به سوی غربزدگی، سکولاریسم و نهیلیسم جهان مدرن تبدیل میکند.
فرهیختگان ـ بیژن عبدالکریمی