PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : درد بی دردی علاجش آتش است



فرهاد
2013-08-21, 13:53
310

یک شب آتش در نیستانی فتاد
سوخت چون عشقی که بر جانی فتاد

شعله تا سرگرم کار خویش شد
هر نیی شمع مزار خویش شد

نی به آتش گفت: کین آشوب چیست؟
مر تو را زین سوختن مطلوب چیست؟

گفت: آتش بی سبب نفروختم
دعوی بی معنیت را سوختم

زانکه می گفتی نیم با صد نمود
همچنان در بند خود بودی که بود

با چنین دعوی چرا ای کم عیار
برگ خود می ساختی هر نو بهار

مرد را دردی اگر باشد خوش است
درد بی دردی علاجش آتش است

سیده فاطیما
2013-08-22, 02:20
واقعا درسته درد بی دردی علاجش آتش است:(

بهمن پور
2014-08-18, 14:21
درود بر خوبانی که همه چیز را برای خوبی می خواهند

اسلامی
2014-08-19, 13:28
مرد را دردی اگر باشد خوش است
درد بی دردی علاجش آتش است

دقیقا همینطوره
راستی این شعر ازکیه ؟